امیر محمدعزیزمامیر محمدعزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

من و نخوووود

اخ جووووون کادو....

1392/9/6 14:00
نویسنده : مامان شیما
511 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم ...مامان قربونه اون چرخ زدنت بشه ...عسیسم یه عالمه بزررگ شدیو دل مانانی کلی اومده پایین و خنده دار شده .......تو این یه هفته کلی بلا سرمون اومده ....از روز سیسمونی به بعد همش بلا سر من و بابا امیر میاد ....جاروبرقی سوخت ..ماشین لباسشویی خراب شد ...ماشین ظرفشویی خراب شد....لوله های فاضلاب گرفتو و همه اشپز خونه لجن شد ....لامپ اتاق تو ترکید ...ماشین بابا امیر سر راه خراب شد ..و...... من که دیگه خندم میگیره ادامه بدم ...به قول بابا امیر چشمون زدن ....منو بابا امیر هم سخت و سفت جلوی این بلاها واستادیم .....ول کن بابا.... جونمون سلامت ...اینا همه اش درست میشه ولی با همه اینا منو بابا امیر بی صبرانه وبا ذوووق کارار.و انجام میدیمو وزمینه رو واسه اومدن تو اماده میکنیم عشق مامان ...بابا امیر مهربون دیروز صبح یعنی 1شنبه 3اذر منو تو رو سوپرایز کرد و رفت و برامون کادو خرید در واقع کادوی زایمان من و تو رو زودتر داد یه دستبند طلا فسقلی برای دست کوچولوی تو و یه دستبند ناز هم برای من ..انقد خوشحال شدم که نگو کلی ذووق کردمو و خوده بابا امیر هم کلی خوشحال بود ...قربونه اون دستات بشم که تا به دستبندت نگاه میکنم دل منو بابا امیر غشششششششش میره..ناز پسرم منم امروز همه لباسای تورو شستم و اماده کردم ...هنوز مونده تا شما بیای ولی من دوست دارم همه چی اماده باشه...اینم عکس کادوی بابا امیر برای من و گل پسری....        اینم واسه منه....هورررااااااااااااااا     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)