اولین روز پدر
امسال من کلی برنامه تو ذهنم چیده بودم که اولین سال برای روز پدر سنگ تمو بزارمو بابا امیر سوپرایز کنم تا همیشه به یادش بمونه اممممما دریغا که شما فرصتی واسه سر خاروندن به من ندادی ونشون به اون نشون که من روزای هفته رو قاطی کردم وقتی فکر میکردم 2روز به روز پدر مونده وهنوز فرصت دارم یه هو خاله گفت امروز روز پدره من جا خوردم و هول شدم ولی با کمک خاله ایسان شد یه روز به یاد ماندنی اول رفتیم یه دسته گل خوشگل واسه بابا خریدیم و بعد یه کیک کوچولو که گفتیم روشو برامون بنویسه بابا امیر روزت مبارک و بعد رفتیم شام مهمون من لوازم پیتزا خریدیم واومدیم خونه ...وقتی اومدیم بابا امیر خونه بود دسته گلو بهش دادیمو کلی ذوق کرد و چشماش برق زد منو تو وبابا امیر وعزیز اکرم و خاله ایسان اون روز کلی بهمون خوش گذشت شد یه خاطره خوب
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی