تخت روان عالی جناب
سللام خوشگل مامان یاد اون روزا به خیر که شما تو دلم بودی و منم با ذوق میرفتم و برات وسایلاتو میگرفتم و میچیدم تو اتاقت و عکس مینداختم و میزاشتم تو وبلاگت و هر روز مینشستم توی اتاقت و تصور میکردم که به دنیا اومدی رو تخت خوابیدی و الان 6 ماهه که به دنیا اومدی و خیلی خوشحالم که از همه وسایلات به خوشی داری استفاده میکنی .چند روزه که خیلی بی قراری و غر میزنی و دستتو با حرص میکنی تو دهنت کلی هم صورتتو خیس میکنی .لثه پایینت قرمز شده نازنینم داری دندون در میاری دلم کبابه... با مسواک انگشتی یه کم اروم لثه هاتو ماساژ میدم و بغلت میکنم و باهات بازی میکنم تا درد لثه هات یادت بره ...تا اینکه امروز یادم اومد که روروئکتو از کمد در بیارم و بزارم بشینی تا یه کم سرت گرم شه تو هم خوشت اومد ولی 10 دیقه گذاشتم بشینی چون ترسیدم به کمرت فشار بیاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی