بازم جشن....بازم تلاش
سلللام ....پسرم از اون روزی که جشن دندونی شمارو گرفتیم ...من دارم تدارک جشن تولدتو میبینم از 4 ماه مونده به تولدت...چی کار کنم یه پسر که بیشتر ندارم ...همه منو دعوا میکنن که دیه نمیخواد تولد بگیری ولی من دلم نمیاد..الان یک ماهه که دارم کارای تولدتو کمکم انجام میدم ..کلی هم ذوق میکنم خونه شده پر از کاغذ و مقوا و خورده های کاغذ و همش هم حواسم به شماس که نزاری دهنت ...خیلی خسته میشم ولی اشکال نداره آخه خیلی دوست دارم ...دوس دارم همه چی کامل باشه ..خلاصه کلی ایده واسه تولدت دارم ایشالا که مشکلی پیش نیاد و بتونم تولد شما رو بگیرذم 3 ماهی مونده حالا ....انقدر وسایلایی که درس کردم ناااز شده که نگوووو ...دلم براشون غش میره و وقتی به تو و وسایلا نگاه...
نویسنده :
مامان شیما
15:36