امیر محمدعزیزمامیر محمدعزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

من و نخوووود

تخت روان عالی جناب

سللام خوشگل مامان یاد اون روزا به خیر که شما تو دلم بودی و منم با ذوق میرفتم و برات وسایلاتو میگرفتم و میچیدم تو اتاقت و عکس مینداختم و میزاشتم تو وبلاگت و هر روز مینشستم توی اتاقت و تصور میکردم که به دنیا اومدی رو تخت خوابیدی و الان 6 ماهه که به دنیا اومدی و خیلی خوشحالم که از همه وسایلات به خوشی داری استفاده میکنی .چند روزه که خیلی بی قراری و غر میزنی و دستتو با حرص میکنی تو دهنت کلی هم صورتتو خیس میکنی .لثه پایینت قرمز شده نازنینم داری دندون در میاری دلم کبابه...   با مسواک انگشتی یه کم اروم لثه هاتو ماساژ میدم و بغلت میکنم و باهات بازی میکنم تا درد لثه هات یادت بره ...تا اینکه امروز یادم اومد که روروئکتو از کمد در بیارم و بزارم بشین...
3 تير 1393

عکس

بعضی از عکسا خودش کلی حرف داره دیگه لازم نیس من تو ضیحی بدم  قربون اون پیراهن مردونت بشم مرد کوچولوی من که بازم اقاجون برات سوغات اورده از مشهد ولی اون موقع هنوز به دنیا نیومده بودی ...
3 تير 1393

پسرو دردر

سلام بهترینم .پسر خوبم 5شنبه ها یا جمعه ها بابا امیر مارو میبره بیرون این هفته رفتیم شهر بازی که خیلی خوش گذشت شما هم همه جارو با ذوق نگاه میکردی همه جا پر بود از چراغای رنگی مامانی باورت میشه من 10 سال بود که شهر بازی نرفته بودم  کلی ازت فیلم گرفتم و عکس انداختم    اخر شب هم دیگه نتونستی بیدار بمونی و چشاتو بستی و لالا کردی       تخت پادشاهی شمارو همه جا میبریم  اولا کریر تو همه جا میبردیم و الان هم کالسکه تو ...خدارو شکر تا حالا بغلی نشدی و رو زمین راحتی اینم چنتا عکس از دردر رفتن شما   .......  این یکی از بعد از ظهرایی که با هم میریم پارک سر خیابون قربون اون چشمای نازت بشم &n...
3 تير 1393

بلاخره پسرم دمر شد

سلام عزیزه دلم پسر خوشگلم نهایت شما در 5 ماهو 20 روزگی بدون کمک دمر شدی و الان هم تا یه دیقه به حال خودت رها میکنم میام میبینم دمر شدی و داری میخندی   ...
3 تير 1393

سوغاتی برا پسری

سلام عزیزکم قربونه اون نگاه معصومک و مهربونت بشم خیلی ماهی این لباسارو اقاجون از کربلا برات اورده که فقط 1بار تونستم تنت کنم چون دیگه برات کوچیک شد ولی خیلی بهت میومد  قربونه اون موهای خیست بشم 5شننبه من وبابا تصمیم گرفتیم 3تایی  بریم پارک من و تو وبابا امیر ولی تا رسیدیم بارون گرفت و برگشتیم شما هم یه کوچولو موهات خیس شد  این هم یه دست کت و شلوار واسه دامادیت   اینم ماشین عروسیت ...اون دخمله کیه بغلت   همه اینا سوغات واسه شما بود که اقاجون از کربلا برات اورده بود و برای ما هم دعای خیر   ...
21 خرداد 1393

پسرم غذا دوس داره

سللام خوشگل من .وقتی موقع غذا خوردنت باشه دستو ملچ ملوچ میخوری ومن میفهمم که غذا میخوای و کلی هم با من همراهی میکنی و لباساتو کثیف میکنی و منم با رضایت کامل بعدش تمیزت میکنم ...
19 خرداد 1393

خستگیم در رفت

سلام عزیزه مامان امروز که دارم نگاه میکنم چه قدر کارای دستی که تو حاملگیم برات درس کردمو دوس داری خستگیم در میره و خدارو شکر میکنم که به شادی و خوشی ازشون استفاده میکنی خیلی خوشحالم      این اویز نمدی اقا پسر که کلی زیرش ذوق میکنی و دست وپا میزنی  اینم عروسکای انگشتی که دوس داری     ...
19 خرداد 1393

پهلوون من

سلللللللام اقا زاده پاشا زاده   خوبه حالا شما تو یه خانواده متوسط به دنیا اومدی ولی همچین خودتو میگیری و باد میکنی و تحویل نمیگیری بیا و ببین عین پهلوونا هم اخم میکنی ژست میگیری اخ مامان قربونه اون ژستت بشه اینجا 2 ماه ونیم هستی الان هم کلا برامون هیکل میگیری و تحویل نمیگیری عین بابا امیر ...
19 خرداد 1393

پسرم به پهلو میشه ها

سلام  بالاخره عالی جناب بعد از 5 ماه و 7روز تصمیم گرفتین پهلو بشین و پاهاتونو ببرین بالا و یه نگاهی هم به این پاهاتون بکنین  یه کم تنبل تشریف دارین چون به قول بابا امیر نمیصرفه خیلی تکون بخورید و فقط وول میخورید با همین روش به جای سرتون رو بالش پاهاتون رو بالش قرار میگیره یکبار هم انقد وول خورده بودی که رسیدی به بابا امیر 2تا لگد نثارش کردی تا پاشه و بره سرکار  کلی خندیدیم اون روز.این 2 سه روزه خیلی داری سعی میکنی که دمر هم بشی انگار فهمیدی از نی نی های دیگه عقب موندی داری جبران میکنی ...
19 خرداد 1393

بازی پسرم با وسایلاش

پسر خوشگلم هرچی که میدم دستت مسقیم میبری تو دهنت عزیزکم هنوز دست نمیندازی خودت چیزیرو برداری ولی دوست داری بهت بدم تا باهاشون بازی کنی خیلی با نمکی مامانی    این جغجغه یه کم بزرگه هر وقت میدم دستت یه هو میخوای ببری سمت دهنت میکوبی به سرت وبهد یه تکون محکم میخوری و دنبال اونی میگردی که بی هوا زد تو سرت... ...
19 خرداد 1393