امیر محمدعزیزمامیر محمدعزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

من و نخوووود

پسری و دوستاش

1393/5/21 16:15
نویسنده : مامان شیما
87 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم دیگه اصلا وقت نمیکنم بیام و برات بنویسم خیلی شیطون شدی و مدام میخوای که کنارت باشم و باهات بازی کنم پسر گلم چنتا نی نی دورو برمون هست که هم سنو سال شما هستن و نمیدونم چرا همش هم دخملن ....وای وای نه این چنتا عکس از گل پسر و دوستاش که شما اینجا 6ماه داری ...امیر محمد وسوفیا خانوم که باهم رفته بودیم پاساژ سمرقند که خیلی هم خوش گذشت و برگشتنی شما 2تا خیلی باهم دوس شدین ..  سوفیا از بچه های کلوب دی هست که من و عاطفه جون تو دوران حاملگی تو کلوب با هم دوست شدیم و همسایه در اومدیم این هم شما و دختر عموی من بنیتا که 11 روز از شما کوچیکتره  اینجا خیلی ناگهانی و از دور دستای همدیگه رو گرفتین و ما هم کلی خندیدیم اینم بگم که بعدها که زنه پسرم این عکسارو ببینه میگه عجب مادر شوهری هستم من که همش پسرمو با دخمل ها عکس انداخته والا قصدی ندارم  اینم شما و رها خانو دختر ه دختر دایی بابا امیر که 4 ماه از شما بزرگتره

پسندها (1)

نظرات (1)

ابجی سجا
21 مرداد 93 16:21
لبخند زدی بهار با آن آمد یک باغ پر از نرگس و ریحان آمد ای دست بلند آسمان در دستت من نام تو را خواندم و باران آمد